شتافتن. شتابیدن. به تعجیل رفتن. عجله کردن: چو آهو و خرگوش یابد عقاب نیارد به دراج و تیهو شتاب. اسدی. بباید رفت روزی چند از این پیش شتاب آوردن و بردن سر خویش. نظامی شه از مستی شتاب آورد بر شیر به یکتا پیرهن بی درع و شمشیر. نظامی
شتافتن. شتابیدن. به تعجیل رفتن. عجله کردن: چو آهو و خرگوش یابد عقاب نیارد به دراج و تیهو شتاب. اسدی. بباید رفت روزی چند از این پیش شتاب آوردن و بردن سر خویش. نظامی شه از مستی شتاب آورد بر شیر به یکتا پیرهن بی درع و شمشیر. نظامی
می گساردن. باده نوشیدن. باده خوردن: ساتگینی آوردند و نشاط تمام رفت و آن شراب خوردن به پایان آمد. (تاریخ بیهقی ص 346). آلات ملاهی را بشکستندو هیچ کس را زهره نبود که آشکارا شراب خوردی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 543). نیک احتیاط باید کرد تا میان لشکر لاهور آمیختگی نشود و شراب خوردن و چوگان زدن نباشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 271). اگر شراب ندانی خورد زهر است و اگر بدانی خوردن پادزهر. (قابوسنامه). بتندی گفت آری من شراب از مجلسی خوردم که مه پیرامن شمعش نیارد برد پروانه. سعدی. ای برادر اگر شراب خوری با تو گویم که چونش باید خورد. ابن یمین
می گساردن. باده نوشیدن. باده خوردن: ساتگینی آوردند و نشاط تمام رفت و آن شراب خوردن به پایان آمد. (تاریخ بیهقی ص 346). آلات ملاهی را بشکستندو هیچ کس را زهره نبود که آشکارا شراب خوردی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 543). نیک احتیاط باید کرد تا میان لشکر لاهور آمیختگی نشود و شراب خوردن و چوگان زدن نباشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 271). اگر شراب ندانی خورد زهر است و اگر بدانی خوردن پادزهر. (قابوسنامه). بتندی گفت آری من شراب از مجلسی خوردم که مه پیرامن شمعش نیارد برد پروانه. سعدی. ای برادر اگر شراب خوری با تو گویم که چونش باید خورد. ابن یمین
در تاب نشستن و در هوا آمدن و شدن، در تاب بحرکت آمدن و شدن در هلاچین، در پیچ و تاب شدن و پیچیده شدن: تاب خوردم رشته وار اندر کف خیاط صنع بس گره بر خیط خودبینی و خودرایی زدم. سعدی
در تاب نشستن و در هوا آمدن و شدن، در تاب بحرکت آمدن و شدن در هلاچین، در پیچ و تاب شدن و پیچیده شدن: تاب خوردم رشته وار اندر کف خیاط صنع بس گره بر خیط خودبینی و خودرایی زدم. سعدی